گل کردم .....

ساخت وبلاگ
چرا     به     بزم      من     آن    ماهرو  نمی‌آید؟چه    کرده ام     که     سراغ   من     او نمی‌آید؟چه شد   که   دشت دلم   را   نویدبخش    بهارغزال      گل      نفس       مشک     بو نمی آید؟کسی که   داشت    شراب   حیاتبخش   وصالبه    سمت    و   سوی  دلم   با   سبو نمی آیدامید      دربدر     کوچه های    تنهایی    استدگر        سراغ          دلم          آرزو  نمی آیدفراق   تا    که    مرا   دید   جستجوگر   گفتبرو    به     گوشه ی    عزلت   که   او نمی آیدسراب وار   از    اوهام    خود   کناره    بجویکه     آب    رفته    دوباره   به     جو نمی آیدخیا گل کردم ........
ما را در سایت گل کردم ..... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : asoleyeavazblogfacod بازدید : 47 تاريخ : پنجشنبه 30 آذر 1402 ساعت: 0:40

                    شب یلداست شب خاطره هاخاطراتی همه شیرین و عزیزخاطراتی همه از عطر صمیمیت و شادی لبریزفرصتی سبز و بهارآیین تا بار دگرپیش هم بنشینیمنفس سرد زمستان را با زمزمه ها-نقل یک خاطره از دفتر پیشین ترهاخواندن یک غزل از حافظ شیراز-که دلهامان راگرمتر می خواهد-دور کنیمبه تمنای بهاری کز راهخواهد آمد و صمیمیت سبزش راخواهد بخشید-خاطر آسوده ز دیوی که پس پنجره کرده ست کمین-دل خود را و دل یاران رامسرور کنیمصحبت از گرمی دلبستگی و نور کنیم.در دوران کودکی و نوجوانی ، با نام شب یلدا فقط در کتابها و مجلات آشنا بودم ؛ چون در کاشان ، این شب معروف و خاطره انگیز را با نام شب چلّه می شناختند.کسانی که این شب را جشن می گرفتند و دورهمی خانوادگی داشتند بسیار معدود بودند.در بین کاشانیها برای شب یلدا  جایگاهی رفیع نبود.شاید پنج درصد مردم شهر و ده درصد مردم روستا شب چلّه را دورهمی داشتند و به صورت کمرنگ جشن می گرفتند.یکی از فامیل من که به جدّ معتقد به جشن شب چلّه بود دایی غلامعلی مرحومم بود.همان شکارچی دوست ِدکتر نعمت الله مدیحی (دکتر مدیحی بزرگ) و بواسطه ی آن سهراب سپهری.غروب سی ام آذر که از راه می رسید مادر مهربانم من و خواهر برادرهایم را مخاطب قرار می داد و با لحن مهربان و خوشایندش ما را به انجام هرچه زودتر تکالیف مدرسه ترغیب می کرد و سپس می گفت: امشب شب چلّه ست و شام و شبچره خانه ی دایی غلام مهمانیم.ساعت 9 شب که می شد ما بچه ها همراه با پدر و مادر و ننه آقام  ـــ که برای جشن شب چلّه شور و شوقی کودکانه داشت و از بروز آن ابایی نداشت ـــ سوار بر وانت عمو خیرالله راهی مزرعه ی باقرآباد محل سک گل کردم ........
ما را در سایت گل کردم ..... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : asoleyeavazblogfacod بازدید : 43 تاريخ : پنجشنبه 30 آذر 1402 ساعت: 0:40

چه کسي مي گويدکه گراني شده است ؟!   دوره ي ارزاني‌ست : دل‌ربودن ارزان .... دل‌شکستن ارزان ....دوستي‌ گرچه گران ........ دشمني‌ها ارزان ...چه کسي مي گويدکه گراني شده است؟همه جا هست شرافت ارزان .... و نجابت ارزان .....آبرو قيمت يک تکه ي نان ..... و دروغ از همه‌ چيز ارزان تر ...چه کسي مي گويدجنس ها ناياب است؟نان آميخته با ننگ اگر مي خواهيدنام آلوده به نيرنگ اگر مي خواهيدهمه جا فتّ و فراوان استدر دسترس است...اين ميان اي تو به هر سونگرانعشق اين ورد زبان من و توقصه ي روز و شبان من و توآفت دائم جان من و توبنجلي هست که درهم شده استبه چه ميزان آياقيمت آن کم شده است؟رهگذر دور و برت را بنگر خوب ببيندر دياري که نجابت مرده ستکه شرافت مرده ستکه رسالت مرده ستکه اصالت به رذالت مرده ستقيمت هر انسانوه چه تخفيف بزرگي خورده‌است! گل کردم ........
ما را در سایت گل کردم ..... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : asoleyeavazblogfacod بازدید : 47 تاريخ : يکشنبه 19 آذر 1402 ساعت: 17:15